part 48
فیلیکس=یوری نرو ...قبول نکن ...
هان = یوری با توعم //عربده //
//یهو یونجون و نیکی جلو دهن بچه ها دستمال میزارن و بیهوششون میکنن //
ویو یوری =
بدون توجه به فریاد های هان وفیلیکس با بنگ چان رفتم نمیدونم کجا ولی فقط ارم میدم تا اونا نجات پیدا کنن...از انباری که خارج شدیم وارد یه حیاط بزرگ و مجهز شدیم بعد وارد عمارت خیلی بزرگ شدیم که تم مشکی و سفید داشت ...منو بردن تو یه اتاق خیلی بزرگ بردن ...مثل اینکه یه اتاق عادی بود نه شکنجه ای نه چیزی ...یه جای کار میلنگه نشستم رو تخت چان گفت همه ی بادیگاردا برن بیرون ...بعد برگشت سمت من و رو به روم نشست ...
چانی = هی پرنسس اگه دختر خوبی باشی و با شکنجه های من راه بیای قول میدم نمیزارم بمیری ... و اینو بدن هر کی وارد اینجا میشه دیگه بیرون نمیره ...
یوری = ...
چانی = تو دو تا انتخاب داشتی ....اینکه تو فرار کنی و اونا اسیب ببینن ....یا اینکه اون برن و تو اسیب ببینی ...و تو گزینه ی دوم رو اتنخاب کردی ... ///خنده شیطانی /// سوالی هست ...
یوری = با ...با جونگین و هیون چیکار کردی ...
چانی = اوه اوه ...///خنده شیطانی ولی ایندفعه بلند تمسخر امیز /// قانون دوم ...به هر کسی زود اعتماد نکن ... هیون و ای ان ....///بچه ها رو صدا میکنه ///
//هیون و جونگین میان داخل ...//
یوری = شما....شما ...
چانی = اره عزیزم اونا با منن...و تو گول خوردی ...
یوری = جونگین ...//با بغض//
//هیون قیافش عادیه و جدیه ولی جونگین واقعا از کارش ناراحته و اصلا تو چشمای یوری نگاه نمیکنه //
یوری = شما عوضیا ... // یوری بلند میشه که بره کتک کاری کنه ولی چان میگیرتش و پرتش میکنه اونور که کمر یوری محکم با دیوار برخورد میکنه و یور میوفته زمین //
چان = او او او ...پرنسس حد خودتو بدون ...فعلا باهات کار دارم قراره خیلی خوش بگذره ...به سیرک من خوش اومدی ...
یوری = هه هه هه ...لابد میخوای مثل فیلم ها و داستانا به نوکرت یه لباس خدمتکاری بدی که برا من بیاره و من بپوشمش و هر شب زیر خوابت شم اره ...هه هه هه ...
هان = یوری با توعم //عربده //
//یهو یونجون و نیکی جلو دهن بچه ها دستمال میزارن و بیهوششون میکنن //
ویو یوری =
بدون توجه به فریاد های هان وفیلیکس با بنگ چان رفتم نمیدونم کجا ولی فقط ارم میدم تا اونا نجات پیدا کنن...از انباری که خارج شدیم وارد یه حیاط بزرگ و مجهز شدیم بعد وارد عمارت خیلی بزرگ شدیم که تم مشکی و سفید داشت ...منو بردن تو یه اتاق خیلی بزرگ بردن ...مثل اینکه یه اتاق عادی بود نه شکنجه ای نه چیزی ...یه جای کار میلنگه نشستم رو تخت چان گفت همه ی بادیگاردا برن بیرون ...بعد برگشت سمت من و رو به روم نشست ...
چانی = هی پرنسس اگه دختر خوبی باشی و با شکنجه های من راه بیای قول میدم نمیزارم بمیری ... و اینو بدن هر کی وارد اینجا میشه دیگه بیرون نمیره ...
یوری = ...
چانی = تو دو تا انتخاب داشتی ....اینکه تو فرار کنی و اونا اسیب ببینن ....یا اینکه اون برن و تو اسیب ببینی ...و تو گزینه ی دوم رو اتنخاب کردی ... ///خنده شیطانی /// سوالی هست ...
یوری = با ...با جونگین و هیون چیکار کردی ...
چانی = اوه اوه ...///خنده شیطانی ولی ایندفعه بلند تمسخر امیز /// قانون دوم ...به هر کسی زود اعتماد نکن ... هیون و ای ان ....///بچه ها رو صدا میکنه ///
//هیون و جونگین میان داخل ...//
یوری = شما....شما ...
چانی = اره عزیزم اونا با منن...و تو گول خوردی ...
یوری = جونگین ...//با بغض//
//هیون قیافش عادیه و جدیه ولی جونگین واقعا از کارش ناراحته و اصلا تو چشمای یوری نگاه نمیکنه //
یوری = شما عوضیا ... // یوری بلند میشه که بره کتک کاری کنه ولی چان میگیرتش و پرتش میکنه اونور که کمر یوری محکم با دیوار برخورد میکنه و یور میوفته زمین //
چان = او او او ...پرنسس حد خودتو بدون ...فعلا باهات کار دارم قراره خیلی خوش بگذره ...به سیرک من خوش اومدی ...
یوری = هه هه هه ...لابد میخوای مثل فیلم ها و داستانا به نوکرت یه لباس خدمتکاری بدی که برا من بیاره و من بپوشمش و هر شب زیر خوابت شم اره ...هه هه هه ...
- ۸.۸k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط